Masrooreh Banihashemi
ای عشق همه فسانه از توست

ای که می پرسی نشان عشق چیست
عشق چیزی جز ظهور مهر نیست
عشق یعنی مهر بی چون و چرا
عشق یعنی کوشش بی ادعا
عشق یعنی ترش را شیرین کنی
عشق یعنی نیش را نوشین کنی
عشق یعنی گل به جای خار باش
پل به جای این همه دیوار باش
در میان این همه غوغا و شر
عشق یعنی کاهش رنج بشر
هر که با عشق آشنا شد مست شد
وارد یک راه بی بن بست شد
سالک آری ،عشق رمزی در دل است
شرح و وصف عشق کاری مشکل است
هر کجا عشق آید و ساکن شود
هر چه ناممکن بود ،ممکن شود
هنوز چند روزی از برچیدن درختهای کاج تزیین شده ، چراغانیهای آغاز سال نو ترسایی در ماه ژانویه نمی گذرد که فروشگاهها و مراکز خرید خود را برای رویدادی بس قابل توجه و دوستداشتنی و پرطرفداردر ماه فوریه آماده می کنند ، رنگ سرخ و قرمز چشم نواز که همه آنرا سمبل عشق ، مهر ،محبت ،عاطفه ، وابستگی و دلدادگی و می دانند خود را به نمایش می گذارد . از خرسهای کوچک و بزرگ عروسکی گرفته تا شکلاتهای قلب شکل خوشمزه ،از تک شاخه های گل رز سرخ گرفته تا جواهرهای گونه گون قلب شکل ،که آنها را در روز ولنتاین یا روز دلدادگان و عشاق به هر آن کس که دوستش دارند پیشکش کنند.
اما به راستی این لطیف ترین ، شیواترین و شیرین ترین عاطفه انسانی که عشق نامیده شده چیست ؟ از ویکی پدیا شروع کردم و به دنبال تعریف عشق گشتم و به بخشی از این تعاریف می پردازم :((عشق حسی است که به معنای دوست داشتن فرد یا چیزی است ،همچنین احساسی عمیق ،علاقه ای لطیف و یا جاذبه ای شدید است که محدودیتی در موجودات و مفاهیم ندارد اما محدودیت در فکر و عمل دارد و می تواند در حوزه های غیر قابل تصور ظهور کند .))
واژه عشق از عشقه گرفته شده و آن گیاهی است بدون ریشه که بر درختان می پیچد و سبب خشکی آنان می شود .واژه عشق گفته می شود ریشه عربی دارد که از خانواده زبانهای سامی است ولی تعریف دقیق کلمه عشق ،کار راحتی نیست و در مفهوم کلی خود ،بیشتر به وجود رابطه دوستانه بین دو نفر اطلاق می شود .عده ای وجود عشق را به کلی رد می کنند و برخی آن را یک مفهوم انتزاعی می دانند و گروهی هم بر این باورند که عشق یک مفهوم انتزاعی صرف نیست و نمی توان آنرا به درستی تعریف کرد ولی آنچه مسلم است عشق یکی از زیباترین احساسهایی است که آدمی می تواند تجربه کند .عشق یعنی گوش دادن به ندای درونی ، به ندای قلبی و پس از آن ،ایجاد حس رضایت و شادمانی ، تا زمانی که احساس شادمانی وجود نداشته باشد ،دوست داشتنی نیستیم و زمانی که شاد زیستن آموخته شود ، دریچه های قلبمان نیز بر روی عشق و مهر گشوده می شود و آنگاه است که انگیزه ای قوی در وجودمان حس می شود ، که با وجودیکه سوز دارد ،درمانگر است و می تواند از مرز انسانیت بگذرد . آری عشق را می توان حس کرد ولی نمی توان آنرا به درستی شناخت درست مانند باد که حسش می کنیم ولی از توصیف و تعریفی از آن عاجز هستیم پس چگونه می توان پی برد که عاشقیم و نشانه های آن چه می تواند باشد . آیا شما هم به دنبال نشانه های عشق و عشق واقعی می گردید ؟ این پرسش از کارشناسانی پرسیده شده است یکی از آنها دکتر ندر است او می گوید:(عشق واقعی این است که بخواهید میزان سلامتی ،رفاه و خوشبختی فرد مقابلتان ،بیشتر از سلامتی ، رفاه و خوشبختی خود شما باشد زمانی که مراقب کلمات ،افکار و فعالیتهایتان هستید و به ویژه اگر سعی می کنید که این رفتار برای فرد مقابلتان خوشایند باشد و این نشان از آن دارد که شما عاشق هستید . دکتر لوری مور(Laurie Moor)گفته که :(همه عشقها از یک قلب گشوده ایجاد می شوند .زمانی که شما با هم هستید ، این گشودگی و امنیت هم زمان وجود دارد اما ممکن است لزوما شریک زندگی شما نباشد .)
قطعا بسیاری از ما گقته های این کارشناسان را درک می کنیم و بسیاری از ما عشق و علاقه به شخص خاصی را تجربه کرده ایم و هم اکنون هم در تب و تاب آن هستیم و هر زمان که به یاد او می افتیم ، هر وقت که نامش را می بریم و هر گاه که صدایش را می شنویم ، رنگ رخسارمان گلگون شده و قلبمان به تپش می افتد و وقتی در کنارش هستیم انگار هیچ کمبودی نداریم و کامل هستیم و وقتی از احساساتتان نسبت به او حرف می زنید ،حالتان دگرگون شده و عرق می کنید و در خلوت از خود می پرسید که آیا عاشق شده اید و آیا به راستی این احساس عشق نامیده می شود؟ ولی همچنان در تردید به سر می برید و به دنبال پیدا کردن نشانه های عشق راستین و حقیقی می باشید. پژوهشگران و محققان و روانشناسان نشانه های عشق واقعی را برایتان بیان کرده اند که البته بسیار متنوع و گونه گون می باشد ، اما شاید بتوان به مهمترین آنها اشاره ای داشت آنها می گویند که انسان عاشق احساس مطلوب ، خوشایند و خوبی دارد چرا که یک رابطه خوب ،یک احساس خوب را برایتان به همراه می آورد . انسان عاشق از گذران تمام لحظه زمانش با دلدار ، لذت می برد حتی اگر بین آنها سکوت باشد چرا که سکوت هم راهی است برای ابراز عشق و مهرشان به یکدیگر ، آنها هرگز به دنبال بهانه ای برای دوری از دلدار نمی گردند . یک انسان عاشق به دلدارش احترام می گذارد و ویژگیهای او را برجسته و شاخص می کند . یک انسان عاشق دوست دارد با افکار دلدارش آشنا شود و هرگز به دنبال آن نیست که افکار او را به سوی خود متمایل کند تا یک گونه فکر کنند . یک انسان عاشق حتی ویژگیهای غیر معمول شریکش ، برایش دلپذیر و پذیرفتنی و مطلوب است . یک انسان عاشق در کنار دلدارش احساس امنیت می کند - یک انسان عاشق هرگز دلدارش را با دیگران مقایسه نمی کند - یک انسان عاشق ،همیشه مدافع دلدارش است - یک انسان عاشق اشتباهات دلدار را فراموش می کند - یک انسان عاشق در قضاوت نسبت به دلدار شتابزده عمل نمی کند - یک انسان عاشق انتظاری از دلدار ندارد و عشقش بی قید و شرط است و در پایان عشق واقعی ،هرگز به نفرت تبدیل نمی شود .
حال شما به عنوان یک عاشق راستین ، چند نشانه از نشانه های گفته شده را دارا می باشید ؟؟؟
حتما شما هم به خوبی واقف هستید که یکی از قدیمی ترین خاستگاههای داستانهای شیرین عاشقان و دلدادگان ،سرزمین پاک ایران زمین است در کنار ورق زدن دیوانها و سروده های سرایندگان و رمانهای عاشقانه ،که یادمان گذشتگانمان می باشد و زمانی که گاهشمارایران دیرین را می کاویم به آیین هایی با شکوهی برمی خوریم که نشان از فرهنگ غنی و پراز فلسفه و حکمت نیاکانمان می باشد که یکی از این فرهنگهای ارزشمند ، فرهنگ مهرورزی و مهراست که شالوده بسیاری از جشنها چون مهرگان
می باشد و جشنی دیگر که دلدادگی وعشق، بن مایه و سازنده اصلی آن است جشن سپندارمزگان نام گرفته است عشق بین بانا و بانو ،عشق بین مهربانوی ایرانی و دلدارش که همواره نشان از احترام و بزرگداشت به بانو و خاتون در ایران است ودیرینگی آ ن به بیش از سه سده پیش از میلاد مسیح می رسد . در ادبیات کهن ایران نیز در بینابین و جای جای اشعار شعرا و داستانهای نویسندگانمان ، به سروده ها و نوشته ها و داستهان های عاشقانه بسیار بر می خوریم ، که گروهی را بر این باوراست که نیت شاعران در سرودن آنها ،بیان عشق آسمانی و معنوی می باشد ولی از تاثیر شگفت و شگرف عشق زمینی و تحول عمیق و ریشه داری که در زندگی ایجاد می کند گریز و گزیری نیست و از نقش قوی و پررنگ آن در زندگی شخصی و اجتماعی نمی توان غافل وکم توجه بود ، بخشهایی از شاهکار شاهنامه ای فردوسی با عشق پیوند دارد مانند زال و رودابه -بیژن و منیژه - رستم و تهمینه - همچنین عاشقانه خسرو و شیرین بسطامی و دهلوی و یا فرهاد و شیرین بسطامی و وحشی بافقی -ویس و رامین فخرالدین اسعد گرگانی -همای و همایون خواجوی کرمانی - زهره و منوچهر ایرج میرزا و بسیاری دیگر که در این مختصر نمی گنجد ، همچنین برخی از نگارشگران در فرهنگ گذشته ما ، پا را فراترگذاشته و به بازگویی داستانهای عاشقانه هم جنسان و یک جنسان نیز پرداخته اند و این نشانگر آن است که ایرانیان ملتی با تفکر عقیم و بسته نبوده اند و باور به تفاوتهای خلقی و فردی داشته اند مانند مهر و مشتری عصار تبریزی - ناظر و منظور وحشی بافقی - محمود و ایاز زلالی خراسانی . در قران هم داستان و شرح دلدادگی یوسف و زلیخا فراموش شدنی نیست ، تمام این داستانها و بسیاری داستانهای دیگر وسروده ها ،همه و همه نشان از آن می دهد که هویت و قرب و عزت عشق در فرهنگ گذشته ایران و ایرانیان کاملا پذیرفته شده بود و با این توصیف عشق مرز نمی شناسد و به فرهنگ آن سو و یا این سوی دنیا وابسته نیست که به جان انسانها در جای جای جهان پیوند دارد . در کتاب (( زندگی ، عشق و دیگر هیچ )) نوشته لیوبوسکالیا ، همانگونه از از نامش پیداست از نقش پرقدرت و پرنفوذ عشق در ساختن یک زندگی مطلوب سخن می راند در این کتاب می خوانیم که : عشق ورزیدن در واقع، روند بی وقفه از خلق عشق بر پایه هایی است که از آغاز در درون ما وجود داشته و بنا شده است . عشق همواره در تمامی انسانها وجود دارد ،اما در هر لحظه ای از زندگی ما ، مرحله متفاوتی از رشد خود را طی می کند . با وجود این که عشق ورزیدن ناب و بی چشمداشت ،سهل و آسان به نظر می رسد ،اما فقط شمار اندکی از انسانها از عهده چنین عشقی بر می آیند .عشق راستین نیازمند تصاحب نیست ،در این عشق معشوق رهاست و مهرورزی بی هیچ توقعی جاری ، در واقع عشق ورزیدن با هر سطح توقعی ، محکوم به یاس و ناامیدی است ،زیرا بعید به نظر می رسد که کسی ،صرف نظر از میزان عشق و از خودگذشتگی ،بتواند پاسخگوی تمام نیازهای ما آدمها باشد .
همه ما انسانها جوهره و ذات یکسان داریم ،همه ما از یک وجود واحدیم ، یکی هستیم و لذا چه تفاوتی دارد که عشق ناب و خالصمان را به چه کسی یا کسانی نثار کنیم عشقی بدون شرط و شروط، عشقی بدون توقع ، مهم این است که نگذاریم چشمه این نهاد زنده در وجودمان بخشکد هر چند که گروهی بر این باورند این چشمه هرگز نمی خشکد بلکه به شکلی متفاوت ،در ما زاده شده و شکل می گیرد کاش بتوانیم عشق را یکی از جنبه های وجودمان قرار دهیم و آنرا تجربه کنیم و پرورش دهیم ، باور کنید لازم نیست راه سخت و پر پیچ و خم و ناهموار را بگذرانیم ، بلکه می توان عشق را با دادن دانه به پرندگان در این سرمای سخت زمستان تجربه کرد ،گاهی با نگاهی مهربان ، گاهی با لبخندی پراز صمیمیت هم می توان عشق را تمرین و به دیگران نثار کرد . گفته اند که بودا عشق را پادزهری برای مقابله با ترس می داند و زیستن با ترس ،در حالت انجماد ماندن است ، اینگونه است که می توانیم زندگی را به شکل لذت بخشی آغاز کنیم چرا که همه ما می میریم ولی همه ما زندگی نمی کنیم .
کاش و ای کاش می شد برگزاری این آیینها و رسم و رسوم زیبا ، بدون رنگ تجارت ، سوداگری و سودآوری باشد شوربختانه به جایی رسیده ایم که روز عشق در میان این همه رنگ و لعاب تجاری ، مفهوم اصلی و شگفت بار و انسان سازخود را از دست داده و شعله تجارت آن ، روز به روز توسط پیشه ها و حرفه ها و مشاغل شعله ورترمی شود و هر سال شاهد تنوع و گوناگونی هدیه ها هستیم که سبب می شود برخی بر آن ،ایراد ترویج فرهنگ مصرف زدگی بگیرند ،در واقع روز دلدادگان به صورت نامحسوس به مظهری از تجمل گرایی در آمده و گاهی پیش از و بیش از آنکه ، به ابراز مهر و عشق پاک و ناب به پردازد به ارزش مادی پیشکشها و هدایا توجه می شود و گویا هر چه گرانتر ،دلیل بر عشقی عمیق تر ،تلقی می گردد.
در پایان شاید بد نباشد به روز عشق در کشورهای دیگر نیز اشاره کنیم شاید دوستان شما در آن کشورها بوده و یادآوری آن از جانب شما بسیار خوشایند گردد ، در چین هفتمین روز از هفتمین ماه قمری است ،در ژاپن هفتم جون ، در فرهنگ آذربایجان آخرین روز تابستان ، در کره جنوبی یازده دسامبرو در مصر هم چهار نوامبر ،هر چند که در برخی از کشورهای هم چون عربستان ، مالزی و پاکستان ،عقیده بر این است که روز عشق یک رسم ترسایی ، رومی و مسیحی است و برگزاری آن حرام شمرده شده است .
شما خواننده فرهیخته و ارجمند ،،شما ،،چه نظری در باره روزعاشقان دارید و چگونه برگزار می کنید و گمان می کنید می توان از ولنتاین گذشت و به سپندارمزگان رسید ؟؟؟